loading...

شاهکار معماری ایران

جامعه ی معماران معاصر ایران به دنبال یک معماری اصیل و قابل ستایش هستند برخی از نظریه پردازان این حیطه ldquoمعماری سنتیrdquo را راهکار نهایی پیشنهاد کردند اما ب...

 جامعه ی معماران معاصر ایران به دنبال یک معماری اصیل و قابل ستایش هستند. برخی از نظریه پردازان این حیطه، “معماری سنتی” را راهکار نهایی پیشنهاد کردند اما به علت مبهم بودن این اصطلاح، برداشت های غلطی در این زمینه صورت گرفت که به یک معماری تاریخ گرا منجر شده است. اینک در این رساله هدف ابهام زدایی از مفهوم معماری سنتی است. به این ترتیب که پس از بیان و تشریح مختصر تعریفی که پاتریک ناتگنز از معماری ارائه کرده است و بر مبنای آن، مفهوم سنت معماری بیان می شود که بر پایه ی اصول و قواعدی ماندگار و همیشگی استوار است. از جمله ی آن قواعد، پاسخ به نیازها و توجه به محدودیت هاست.


این دو اصل یاد شده مهمترین و اصیل ترین موارد این مجموعه اصول و قواعد هستند و یک معماری پایدار و قابل ستایش نیازمند رعایت هر دو می باشد، که در نتیجه اش معیاری برای نقد و بررسی هر نوع معماری ارائه می شود. با
شناخت این معیار برای اصالت معماری، راز بحران معماری امروز ایران تاحدی آشکار شده و سوء برداشتی که از اصطلاح “ معماری سنتی” شده بود اصلاح می گردد.
مقدمه
براي معماري هر كي از نظريه پردازان بزرگ تعريفي ارائه داده اند اما تعريف جامع و مانع از چنين حيطه عميق و وسيعي كه بخش عمده زندگي بشر را، اعم از ابعاد فيزيولوژ كيي و روحي- رواني، در خود جای داده است، كاري به غايت مشكل و تقریبا غيرممكن می باشد. اما با اين وجود مي توان آنرا توصيف كرد، درباره چگونگي آن بحث نمود و فاكتورهايي كه آنرا بهبود مي بخشد را شناخت و تحليل كرد. در اين مقاله نيز قصد بر آنست كه برخي از آن فاكتورها را كه به زعم نگارنده، اساسي و مهم هستند بيان نمود. براي شروع بحث كي نمونه از تعريف معماري كه مبناي تصورات اين رساله را تش يكل مي دهد بيان داشته و تحليل مي گردد. تعريف مذكور را پاتر كي ناتگنز در مقالة “ سرشت معماري” ارائه كرده است “ معماري بيان تجربه انساني در قالب فضاي قابل استفاده است. “ اين نگارش قصد دفاع موضعگيرانه از اين تعريف يا قياس آن با ديگر تعاريف را ندارد بلكه هدف تحليلي فني از چگونگي پيدايش سنت هاي معماري است كه بر اين تعريف استوار مي باشد. كليد واژگان اين تعريف را در قالب جملات زير مي توان شكافت:
- معماري “ بيانگر” است.
- با “ تجربه انساني” ارتباط مستقيم دارد.
- ابزار آن “ فضا” است.
- فضاهاي آفريدة معماري “ قابل استفاده” هستند. آنچه دربارة بيانگري هنر و از جمله معماري بيان شده است كم نيست و اكثر قريب به اتفاق محققين معتقدند كه هر طراحی اهداف لايه بندي شده را دنبال مي كند و “ بيان” معنا كيي از اين لايه هاست. در ميان اين محققين گروهي تحت عنوان “ معناگرايان” وجود دارد كه از نگاه آنها معماري تجلي دهنده برخي از اصول و معاني سنت است. كاربران اين نگاه، معماري را در كالبد آن نمي بينند بلكه آنرا نمودي از معاني پر رمز و راز مي دانند. بعبارت ديگر در اينجا شيء يا اثر هنري ابزاري است براي رساندن پيامهاي معنايي. در اين حوزه بزرگاني چون كواماسوآمي، هانري كربن، سيد حسين نصر، تيتوس بورکهارت و برخي ديگر را مي توان نام برد.  بیانی بودن ذات هنر معماری در بسیاری از تئوریها حضور داشته و در قالب بسیاری تعاریف نیز بکار رفته است برای مثال یکی از مشهورترین و کاملترین تعاریفی که از معماری ارائه شده است مربوط به آقای دلاورپه است: “ معماری ایده ها و ارزشهایی را به وسیله ی سیستمی از علائم سه بعدی بیان می کند. “
چنانکه در این تعریف نیز مشاهده می شود معماری چیزی را بیان می کند. وجه اختلاف اغلب تعاریف در موضوعی است که هنر معماری باید بیان کند. مانند دو مثالی که زده شد، بیانگر بودن معماری در میان سخنان تمامی نظریه پردازان مشترک است و به نظر می رسد که نیازی به ارائه شواهد بیشتر نباشد.
دومين وجهي از معماري كه در تعريف فوق مورد تأ يكد واقع شده است ارتباط آن با “ تجربه نوع انسان” است. در بررسي تاريخ معماري در مي يابيم كه دامنه معماري از بدوي ترين شكل سكونت در غارها تا پيچيده ترين نوع ساختمانهاي امروز را در بر مي گيرد. اگر به تاريخ معماري، بعنوان نوعي سير تكاملي فعاليت انساني نگريسته شود، به خوبي مي توان آنرا تجلي گاه تجربيات متمادي انسانها از بدوي ترين نيازها تا متعالي ترين آنها دانست به همین خاطر آغاز معماري را مي توان از زمان تأمين پناهگاه به حساب آورد.

 
اقامت گاههاي اوليه صرفاً بر اثر نيازهاي اوليه بشر نظير آسايش حرارتي و تأمين ايمني شكل گرفته اند. اما با گذشت زمان، ديگر نياز مردم فقط پناهگاه صرف نبود، بلكه به چيزي دائمي تر، جاويدتر و ستايش برانگيزتر نياز داشت. در اين مرحله بود كه معماري بعنوان هنر شروع به كار كرد. از آنجايي كه اين وجوه متعالي معماري با عقايد، رسوم و روحيات قومي-اجتماعي افراد مرتبط است، معابد و آرامگاه ها اولين تجليات معماري عالي در تاريخ بشر شناخته شدند.
 در اين سير تكاملي نيازها، رخدادهاي مهمي نظير پيدايش اديان و انديشه هاي ايدئولوژ كي ثبت شده است كه نيازهاي جديدي به ارمغان آوردند و ظهور اين نيازها، پيدايش بخشي ديگر از تجربيات انسانها را موجب شد. از سوی دیگر مواجه شدن با محدودیتها، کاستیها و مشکلات فیزیکی در ساختار ساختمانها، خود نوعی از تجربیات بشر را در بر می گیرد. با مطالعه تاریخ اقوام مهاجر، به خوبی می توان ارتباط میان معماری آنها با تجربیات ناشی از محدودیتهای تحمیلی سرزمین جدید را مشاهده نمود. سومين واژه اي كه در تعريف ذكر شد از معماري آمده است و تقريباً واژه مشترك تمامي تعاريف معماري است، “فضا” مي باشد. در عقايد بسياري از نظريه پردازان عرصه معماري بر اهميت فضا بعنوان اساس معماري تأ يكد فراوان شده است. “ جفري اسكات” در كيي از تأثيرگذارترين و بهترين مطالعات در زمينه نظريه معماري، بر اهميت اجتناب ناپذير فضا در معماري تأ يكد مي كند: “ هدف معماري جاندار كردن فضاست. “
برونو زوي منتقد و محقق سرشناس ايتاليايي نيز به نوع ديگري بر اهميت فضا تأ يكد مي ورزد: “ فضا عامل اساسي در معماري است. درک فضا به معني توان ديدن بنا و يافتن كليد فهم و شناخت آنست. گيدئين نيز محقق بزرگ ديگري است كه به فضا بعنوان ركن اساسي معماري مي نگرد. بعد اشتراك عقايد تمامي اين نظريه پردازان، اهميت فضا بعنوان كي اساس و بنيان براي معماري است. وجه چهارم معماري كه در اين تعريف بيان شده است، “قابل استفاده بودن” فضاي معماري است. با توجه دوباره به تاريخ پيدايش معماري، پيداست كه اساس معماري را تأمين نيازهاي اوليه انسان مي دانند. بعبارت بهتر معماري  مهارت بهره گيري از فضا براي تأمين نيازهاست، درواقع كاركرد كي بنا در درجه اول دليل وجودي آن بوده است و بستر آغازين هر بنايي را عملكرد آن تش كيل مي دهد. در ميان منتقدين و نظريه پردازان معماري نيز اين امر كاملاً مورد توافق قرار دارد، تا جائ كيه در نيمه نخست قرن بيستمعملكرد گرايي كي اصل در معماري مدرن محسوب مي شود و بعنوان كي شيوه معماري در كتب تاريخ ثبت شده است. بدين ترتيب قابل استفاده بودن فضاهاي معماري برای یک عملکرد و یا تامین یکی از نیازهای فیزیکی ساکنان آن كي اصل در شناخت ذات معماري و امري اجتناب ناپذير است.
سنت معماری ایران
اگر به مجلات تخصصی معماری رجوع کنیم با مقالات و نوشته هایی برخورد می کنیم که به تفصیل در زمینه ی “ معماری سنتی ایران” کار کرده اند. تحلیل معماری سنتی ایران در قالب ریز موضوعاتی نظیر نور، رنگ، مصالح، تناسبات ، اقلیم و. . . انجام می شود که بخش عمده ای از مطالعات این حیطه را در بر دارد. در این بین تحقیقاتی نیز انجام شده است. که به تحلیل “ سنت معماری ایران” می پردازد. مبحث ” سنت معماری ایران “ شامل مطالعات ریشه ای تر و گسترده تری است که با تاکید بر واژه ی سنت و کالبد شکافی آن صورت می پذیرد. در واقع در این مبحث به معماری سنتی ایران از منظری بالاتر نگریسته می شود که تمامی اجزای آن یکجا بررسی شده و مفاهیم کلیدی آن با ظرافت استخراج می گردد به عبارت دیگر دراین گونه مطالعات، کلیات معماری ایران مورد تاکید است که همان “ سنت” معماری ایران است. تعریف واژه ی سنت کاری بسیار مشکل است که خود به تنهایی نیاز به تحقیقات مفصلی دارد. اما آنچه مورد نیاز این مقاله می باشد معرفی و شناخت مختصری از این واژه است. “ سنت” در نگاه اول مجموعه ای از قواعد و مقررات میباشد. سیستمی از بایدها و نبایدهاست که افراد معتقد به آن را به سمت هدفشان هدایت می کند. سوء برداشتی که غالبا در این زمینه رخ می دهد مترادف قرار دادن مفهوم” سنت” با نمودهای کهن و تاریخ مصرف گذشته ای است که در قالب آثار پیشینیان به نمایش گذاشته می شود. به عبارت بهتر در این دیدگاه، مفهوم وسیع و عمیق سنت تا معین ترین و محدود ترین مسائل کالبدی مستحیل میگردد که ناشی از تعمق کم در این حیطه می باشد. به طور مثال برای بررسی” رنگ” به عنوان یک فاکتور معماری در معماری سنتی ایران ، محقق به تعدادی از بناهای گذشته ی ایران زمین مراجعه کرده و به نتایجی نظیر رنگ غالب مورد استفاده در بناهای مذهبی، رنگ مصالح، شیشه های رنگی، معانی رنگها و. . . دست میابد. اگر یافته های اخیر به عنوان” سنت معماری ایران” در نظر گرفته شود، به این دلیل که سنت مجموعه ای از قواعد و مقررات تغییر ناپذیر و متناسب با ذات بشر است می توان نتیجه گرفت که بکارگیری عین به عین این یافته های کالبدی و جزئی در معماری امروز ایران نیز مجاز و اصیل است و این برداشت به زودی به رکود در خلاقیت معماری منتهی میشود. نتیج هی ناخوشایند قابل پیش بینی این برداشت خبر از خطایی می دهد که در جامعه ی کنونی معماری ایران به وفور رخ می دهد. برای رفع چنین سوء برداشتهایی باید از مفهوم “ سنت” ابهام زدایی شود و این امری است که هدف این رساله را دربردارد. برای واضح تر شدن این بحث و ورود به تحلیل فنی آن ، بیان خلاصه ی خطای رخ داده در مثال فوق می تواند راهگشا باشد. در مثال مذکور، نتیجه ی یک تحقیق بر روی رنگ در معماری ایران ، یافتن رنگ غالب در بناهای مذهبی گذشته ی ایران است. پاسخ به این سوال که “ چرا این رنگ ، رنگ غالب در بناهای مذهبی گذشته ی ایران است ؟” میتواند در حیطه ی “ سنت” مورد بررسی قرار بگیرد و چه بسا به عنوان یک سنت در معماری ایران مطرح گردد، در حالیکه نتایج کنونی این تحقیق فرضی فقط یکی از “ تجلیات” سنت در معماری ایران است و هر سنتی تجلیات گوناگونی می تواند داشته باشد که همراه با زمان ممکن است مستلزم تغییر باشد. بطور کلی انجام یک تحقیق برای شناخت یک “ سنت” از روش استدلالی و منطقی صورت می گیرد در حالیکه تحقیقات تجربی و تاریخی فقط تجلیات سنت را نمایش می دهند. یکی از جنب ههای مهم سنت معماری ایران رعایت تناسب فضاها با انسان از لحاظ فیزیک انسان و کارکردهایش است. زیبایی در نگاه سنت متناسب بودن است و صرفا جنبه تزیینی ندارد، هر  جنبه زیباشناسان های باید در عین حال دارای منطق و کارکرد نیز باشد. معماران ایران تلاش م یکردند مصالح مورد نیازشان را از نزدیکترین منبع ممکن تامین کنند با این تمهید کارشان با شتاب بیشتری صورت میگرفت بازسازی بنا نیز آسانتر م یشد و همچنین با محیط و اقلیم پیرامونشان متناسبتر م یشدند. نوع نگرش و باورهای مردم روی ساختمانها و بویژه خانه های سنتی تاثیرگذار بوده و یکی از باورهای مردم ایران احترام به زندگی خصوصی و حفظ حرمت آن بوده است این امر به گونها ی معماری
 یران را درونگرا ساخته است. آنچه در ادامه ارائه می شود معرفی و تحلیل مختصر دو فاکتور اساسی و تعیین کننده در شک لگیری سنت معماری است که به زعم نگارنده از اصالت و اهمیت بی اندازه ای برخوردار است: پاسخ به نیازها-توجه به محدودیتها
پاسخ به نيازها
با نگاهي عميق و دقيق مي توان مشاهده كرد كه هيچ شكلي ازمعماري پايدار نبوده مگر اينكه پاسخگوي نيازها و انتظارات جامعه باشد. مردم براي پاسخ به نيازهايشان، با انگاره ها و اصولي كه بطور مستقيم منعكس كنندة اولويت ها، ثروت يا استعدادهايشان است، خانه مي سازند. اما بايد دانست كه اين نيازها همواره كيسان نيست و به “ مكان” و “ زمان” وابسته می باشد.  چنانكه در سير تاريخي معماري مشاهده مي شود، فضاهاي مورد نياز براي زندگي شخصي يا جمعي تغ يير مي كنند.
فضاهايي كه تا چندي پيش وجود نداشت اينك از عوامل اساسي ساختمان است. براي مثال پيش از ورود اسلام به ايران، معابد غالباً حالت آتشكده اي داشتند كه مردم گرداگرد آن جمع شده و عبادت مي كردند. اما پس از پيدايش اسلام، فضاي عبادي كي ساختمان سرپوشيده و وسيع بود مكاني به نام مسجد. در معابد زرتشتي، محوريت فضا آتشدان بود اما پس از آن در مساجد داشتن فضايي كيدست با محوريت حضور انسان و جهت قبله نياز مي شود  و یا امروز در خانه ها اتاقی به نام اتاق لباسشویی قرار دارد و مورد نیاز است که برای قرار دادن ماشین لباسشویی و کمد لباس ها می باشد در حالی که در خانه های گذشته چنین فضایی نبوده است. اتاقک تأسیسات در آپارتمان ها و داکت های تأسیساتی نیز از این دست فضاهای جدید می باشند. تغ يير نيازها در طول زمان آنگاه كه در حيطة نيازهاي رواني-روحي وارد شود بسيار چشمگيرتر خواهد بود. از جمله نياز به انتزاعي كردن تزئينات در بناهاي اسلامي، تمايل به عظمت گرايي در معماري شيوه آذري، نياز به پيچيدگي و اغراق در بناهاي دوره باروك اروپا، علاقه به ساده سازي و حذف اضافات از بنا در دوران مدرن كه با نيازهاي مادي آن دوره نيز هماهنگ است.
 
 
 
آنچه كه موجب تغيير در نيازها مي شود فقط زمان نيست بلكه از هر مكان به مكان ديگر با تغ ييراتي هر چند اندك در نيازهاي افراد جامعه مواجه مي شويم. اين نيازها ناشي از عواملي نظير شرايط اقليمي، موقعيت استراتژ كي جغرافيايي و اقتصادي شهر، موقعيت امنيتي و يا جنگ خيزي منطقه، دين و اعتقادات مردم، قوانين شهري و نظام حاكم بر زندگي جمعي، مجاورت يا دوري از راههاي اصلي، ارتباط با دريا، روشهاي تأمين نيازهاي فيزيولوژ كيي زندگي و معاش مردم و . . . است.
نیازهای اقلیمی یکی از مهمترین نیازهای شکل دهنده ی معماری می باشد برای مثال در اقليم گرم و خشك نياز به سايه كي امر اقليمي مسلم است. كوچه هاي بار كي شهرهاي كويري، تابش بند ها و ايوانهاي عميق، پنجره با قطعات كوچك شيشه هاي رنگي، حداقل سطح شفاف در جداره هاي رو به خورشيد، تقسيم خانه ها به دو بخش زمستان نشين و تابستان نشين، زيرزمينهاي عميق و وسيع، سقفهای مرتفع، بکارگیری انواع بادگیرها برای استفاده از بادهای محلی مساعد برای سرمایش در فصل گرم و یا در اقلیم سرد، بازشوهای کوچک وکم، دیوارهای قطور و عایق شده، تراکم بافت شهری، سقفهای کوتاه و . . . روشهاي گوناگون پاسخ معماري به اين نياز و طبعا رعایت اصول سنت است. در حال كيه در اقليم هاي ديگر شرايط فرق دارد و عناصر ذكر شده معماري كاملاً متفاوتند. مورد ديگر موقعيت هاي استراتژ كي جنگي و اقتصادي شهر است كه موجب مي شود بناهاي خاص و يا مقياس بزرگتري از بكارگيري اين گونه بناها در آنها نياز شود. براي مثال تعداد قلعه هاي نظامي و لايه هاي باروي شهر نشان از موقعيت جنگ خيز بودن و يا آرام بودن شرايط امنيتي آن شهر داد. و يا تعداد كاروانسراها و وسعت ميادين تجار  شهر بيانگر حجم معاملات تجاري و شرايط اقتصادي آن شهر است.
تغيير اعتقادات مردم از كي منطقه تا منطقه ديگر نيز منجر به پيدايش بناهاي مذهبي و آ ييني خاص آنها مي شود. اين تغيير را در نوع تزئينات، ميزان محرميت خانه ها و تأ يكد شهر بر فضاهايي خاص مي توان مشاهده كرد. همچنين نظام حاكم بر جامعه و قوانين آن بسيار تع يين كننده است. چنانكه تفاوت معماري در مناطق كمونيستي و مناطق سرمايه داري به وضوح برای همگان قابل تشخيص است  اگر دو موضوع مطرح شده اخير، يعني تأثير “ زمان و مكان” در تغيير نيازها، را در چند جمله خلاصه كنيم مي توان از واژه اي كمك گرفت كه هر دو عامل فوق را در خود دارد: يعني “ سنت” . سنت بيانگر نيازهاي روحي و جسمي مردمان كي عصر و كي منطقه خاص است. وقتي در خط زمان مسيري طي مي شود و يا در مكان جابجايي صورت مي گيرد، الگوهاي تغيير يافته نيازها همگي بر  امري واحد به نام سنت تجلي خواهند يافت. بنابر مطالب ذکر شده ، “ پاسخ به نیازها” یک رکن و اصل در سنت معماری شناخته میشود. وچنانکه پیش تر مطرح شد “سنت” مجموعه ی اصول و قواعدی است که به شکل گیری معماری در هر عصر و مکانی حکم فرماست. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که معماری همواره و در هر مکانی ملزم است به  یازهای مردمان آن عصر و مکان پاسخ گوید. رعایت کردن سنت معماری منجر به پیدایش یک معماری اصیل و درست می گردد. این نوع معماری در قالب هیچ سبک و جنبشی نمی گنجد و تنها می توان با واژگانی چون معماری انسان گرا، معماری برخاسته از بطن جامعه و معماری پایدار و ماندگار آن را توصیف نمود. همچنانکه پاسخ به نیازها به عنوان یکی ازاصول سنت، چنین معماری ارزشمندی را نتیجه می دهد رعایت نکردن آن نیز نتایجی به غایت مخرب به بار می آورد که همان معماری سطحی و فاقد اصالت و اعتبار است . این معیار فراگیر را می توان در جهت نقد، بررسی و ارزش گذاری معماری هر منطقه و هر عصری ازجمله معماری معاصر ایران به کار برد. پاسخ به نیازها در معماری معاصر ایران برطرف کردن نیاز، اصلی است که در شکل گیری هر معماریا ی همواره مورد توجه است اما گاهی علاوه بر بی توجهی به نیاز مخاطبان، ایجاد نیاز کاذب و رفع آن و یا به کار گیری عناصری در معماری برای رفع نیازی که دیگر وجود ندارد موجب می شوند که آن معماری از اصالت کمتری برخوردار باشد. این امری است که تاحدودی در معماری امروز ایران زمین رخ داده است. برای مثال استفاده از نور مستقیم خورشید در فضاهای مسکونی در بهبود کیفیت فضای آن مستقیما دخیل است درحالیکه امروزه در طراحی آپارتمانهای مسکونی نادیده گرفته می شود و در حد رعایت استانداردهای سازمانهای مسئول ، که حداقل های معماری را معرفی میکنند ، باقی می ماند، و یا در مجتمع های مسکونی نیاز ساکنان به فضای باز و باطراوت در عین وجود محرمیت بصری و خلوت خصوصی به تمامی نادیده گرفته می شود. همچنین نیازهایی کاذب نظیر تمایل بیمارگونه به ایجاد تنوع و تشخیص در ظاهر بنا، در میان معماران و کارفرمایان ، منجر به پیدایش ساختمان با نمایی می گردد که هماهنگی با بافت منطقه و هویت مندی نمای شهری را یکسر نادیده می گیرند که از لحاظ شهرسازی یک بحران محسوب می گردد. توجه به محدوديتها در معماری برخاسته از سنت در نیازها خلاصه نمی شود. عامل دیگری نیز وجود دارد که در تعیین الگوی زندگی افراد و به طبع معماری سنتی آنها نقش به سزایی دارد عاملی به نام “ محدودیت” . محدودیتهای گوناگونی بر معماری تحمیل می شوند.
 
محدودیتهای اقلیمی، مذهبی، سازه ای، تاسیساتی، شهرسازی و... . این محدودیتها در درجه اول در حیطه فیزیک ظاهر ی ساختمان بطور مستقیم مؤثر واقع می شوند. اما تاثیر آنها به همینجا ختم نمی شود چراکه تجربه ی انواع محدودیتها در شکل گیری الگوهای رفتاری، روحی وزیبایی شناسی تاثیر عمیقی دارند که به طرز غیر مستقیم و نامحسوسی در معماری متجلی می شود. این محدودیتها در قالب مکان و زمان مرتبا تغییر می کند اما آنچه مهم است توجه به این محدودیتها به عنوان سنت معماری است.
براي مثال در مناطق كويري بعلت عدم وجود چوب به ميزان كافي، در اجراي سقف ديگري است كه با حياطهاي مركزي و درختكاري در آن و امكان ايجاد خرده اقليم  مناسب مورد توجه قرار گرفته و برطرف گشته است. توجه به محدودیتهای اقلیمی در شکل گیری معماری هر منطقه تاثیر شدیدتری نسبت به دیگر انواع محدودیت دارد. تفاوت در مصالح بکار رفته در ساختمان یکی از این تفاوتهاست. ساختمان سازی با سنگ ، چوب و یا آجر، سه سیستم ساختمانی کاملا متفاوت با یکدیگر را طلب می کنند در عین اینکه از بابت بافت ظاهری، رنگ غالب، شکل بازشوها، عمر مفید و ... نیز اختلافات بارزی با هم دارند. میزان تاب  آفتاب و دمای هوا در اغلب روزهای سال تعداد، جهت و مساحت بازشوها را در ساختمان تعیین می کند. ارتفاع سقف متناسب با محدودیت های اقلیمی تغییر می کند. گاهي محدوديت ها ناشي از عقايد و رسوم مردم كي منطقه است چنانكه آشكار است اديان الهي با منع تصويرسازي، در تزئينات معماري محدوديت هايي را اعمال كردند كه منجر به پيدايش گونه اي از تزئينات انتزاعي در ملل و مناطق گوناگون گرديد و یا مشکلات تهویه مطبوع برای سرمایش ساختمان محدودیتی بود که در معماری سنتی با استفاده از بادگیرها مورد توجه قرارگرفته است. محدودیتهای شهرسازی در شهرهای با بستر کوهستانی یا آبخیز نیز به نوبه خود گونه ای از معماری را به عنوان راه حل ارائه می کند. شيوه های زندگي نيز محدوديت هايي را بر نحوه ساخت و ساز افراد اعمال مي كند كه بعنوان نوعي تجربه در سنت معماري آنها ثبت مي شود. براي مثال جابجايي فصلي عشاير نوعي محدوديت در وزن و ساختار خانه هاي آنها ايجاد مي كند. براي پاسخ به اين امر، آنها چادر را بعنوان خانه اي قابل حمل، سبك و موقتي برگزيدند. اين انتخاب بر مبناي چيزي جز توجه به تجربه ی یک محدودیت نيست. محدودیتها در بسیاری موارد بر الگوهای رفتاری، سلیقه و ذائقه ی مردمان آن منطقه نیز تاثیر می گذارند. برای مثال درونگرایی و برونگرایی دو رویکرد روانی و رفتاری آشکاراست که در اکثر محدودیتها و به واسطه ی معماری بر مردمان مناطق گوناگون تحمیل می شود. در این زمینه تحقیقات فراوانی به تفصیل صورت گرفته است . به عنوان مثال الگوی ارزشی و رفتاری احترام به آب یکی از این موارد است که در روان ساکنان مناطق کویری شکل گرفته است تاجائیکه در تمامی افسانه های این مردمان، ضرب المثلها و توصیه های مذهبی آنها، آب جایگاه ویژه ای دارد و این نشانگر ارزش حیاتی و احترام متافیزیکی ای است که برای آب قائل هستند. این الگوهای رفتاری و ارزشی به صورت واسطه ای محدودیتها  اقلیمی را به معماری وارد می کند چنانکه محوریت آب در باغسازی ایرانی و مرکزیت حوض آب در بناهای شهری ایران بیانگر این روحیات و ارزش گذاری هاست که خود ناشی از محدودیتهای اقلیمی می باشد. از سوي ديگر وجود اجبارهاي ناشي از محدوديت در دوره هاي زماني نيز وجود دارد. آشكارترين محدوديت هاي زماني را در قالب تكنولوژي معماري مي توان يافت. بشر همواره براي به ظهور رساندن ايده ها و رفع نيازهاي رو به فزون خود در قالب ساختمان، با مشكلات اجرايي روبرو بوده است. اين محدوديت هاي اخير بطرز چشمگيري در كالبد معماري نمايان است. براي مثال ساخت فضاهايي با دهانه هاي وسيع همواره كيي از مشكلات اجرايي معماران در طول تاريخ بوده است. محل هاي گردهمايي، تئاترها، مساجد و معابد و ... از اين دست فضاهاست.
محدوديت تكنولوژ كي و مقاومت مصالح باعث شد گنبدها براي پوشش اين دهانه هاي بزرگ، ارتفاع بيشتري بگيرند و يا ساخت ايوانهايي عريض و مرتفع كه با طاقهاي قوسي شكل پوشانده مي شد. براي جلوگيري از رانش اين طاقها، جرزها قطورتر شدند و گلدسته ها در طرفين اين ايوان ها شكل گرفتند. بنابراين وجود گنبدهاي مرتفع و عظيم و ايوانهاي ورودي بزرگ متناسب با آنها و نيز وجود گلدسته ها همه و همه بيانگر دو چيز هستند كيي “ نياز” به فضاي بزرگ و كيدست و ديگري “ تجربه محدوديت ها” ي تكنولوژ كي. چنانكه پيداست تجلي دو فاكتور ياد شده در قالب همه بناها همواره آشكار است؛ و كالبد و ساختار بناهاي هر عصر و هر منطقه اي كي گونه و سبك را مي سازد كه بر مباني تئور كيي استوار است به نام “ سنت “ آن معماري. سنت كي معماري از مجموعه عوامل، معاني و قابليت هايي تش يكل مي شود که بر خاسته از نیازهای پاسخ یافته و محدودیتهای مورد توجه قرار گرفته هستند و همواره در پس بناهاي ساخته شده در تمامي اعصار و مكانها حضوردارد اما حضوري نامرئي. اين حضور چنان است كه مي توان هماهنگي سيستمات كي ميان بناهاي كي دوره در كي منطقه معين را درك كرد و اين تجلي همان مفهوم پنهان و البته فراگير است يعني سنت.
 
 
توجه به محدودیتها در معماری امروز ایران محدودیت در همه اعصار ، به خاطر نقص علوم بشری، همواره وجود دارد و سنت معماری که توجه به این محدودیتهاست مورد احترام ضمنی قرار دارد. اما مشکل آنجا پیدا می شود که دو عامل، معماری را از مسیر سنت خود خارج می کند. یکی تکیه بر تکنولوژی امروز و نادیده انگاشتن صرفه جویی در انرژی ساخت و نگهداری و دیگری پناه بردن های صوری به معماری گذشتگان برای فرار از بحران هویت. برای تحلیل عامل اول لازم است ابتدا یکی دیگر از بنیانهای شکل دهنده ی سنت را بیان کرد . از آنجایی که سنت امری فرا زمانی و فرا مکانی است می توان به پیوستگی تنگاتنگ آن با طبیعت پی برد . بنابراین قواعدی که بر طبیعت حکم فرماست بر سنت معماری نیز حکم فرما خواهد بود یکی از این قواعد پرهیز از بیهودگی و اتلاف انرژی و مصالح است. در طبیعت هرگز عنصری یافت نمی شود که بیهوده ساخته شده باشد. هرچیزی چنان شکل یافته است که تطابق حداکثر را با شرایط داشته باشد و این رویکرد اجرای ساده و راحت و ماندگاری طولانی و استفاده ی حداقل از مصالح را به ارمغان می آورد که یکی از اصول پایداری طبیعت است. سنت نیز برای ماندگار کردن آثار معماری لازم است این قواعد را رعایت کند به عبارت بهتر معماری برخاسته از سنت ضمن توجه به محدودیت ها، برای برطرف کردن آنها و نیز اعمال سلایق شخصی ساده ترین راهها را انتخاب می کند به گونه ای که حداقل انرژی را برای ساخت یا نگهداری ساختمان صرف کنند. این درحالی است که انسان معاصر پس از پیشرفت های تکنولوژیکی قرن بیستم خود را چیره بر طبیعت احساس کرد و طبیعت را در راه جاه طلبی های خود نادیده انگاشت. این امر در جهان امروز مورد نقد و بازنگری قرار گرفته است در حالیکه در ایران هنوز توجهی به آن نمی شود. برای مثال با تکیه بر تکنولوژی های تأسیساتی، محدودیت های اقلیمی دیگر محدودیت محسوب نشده و به همین خاطر نادیده گرفته می شوند اما باید دانست که سنت بر طبق منطق ارگانیک خود به صرفه جویی در انرژی و مصالح نیز تأکید فراوان دارد. در معماری امروز ایران اکثر قریب به اتفاق ساختمان ها بدون توجه به شرایط اقلیمی طرح می شوند مثلا در مناطق با آب و هوای خشن استفاده از دیوارهای عایق بندی شده و مصالح با ظرفیت حرارتی بالا در تطابق با شرایط اقلیمی است و انرژی هزینه شده برای سرمایش و گرمایش ساختمان را کاهش می دهد در صورتی که با تکیه بر دستگاه های پیشرفته ی سرمایش و دیگ های پرتوان گرمایش ساختمان، توجه به این مسائل بی مورد به نظر می رسد. بکارگیری جداره های شیشه ای، نماهای تمام شیشه، بازشوهای بزرگ، ارتفاع استاندارد سقف ها و استفاده از مصالح مشترک در تمامی مناطق اقلیمی نمونه ی دیگری از بی توجهی به شرایط اقلیمی و به طبع سنت معماری است که در معماری امروز ایران فراوان به چشم می خورد. عامل دیگری که شدیدا معماری امروز ایران را از مسیر سنت خارج کرده است تکرار عین به عین عناصر معماری گذشته است. اینکه دلیل این بازگشت به فرمهای گذشته ی معماری چیست موضوع این گزارش نمی باشد اما ذات این عمل به خاطر عدم سنخیت با قواعد سنت مشکوک به خطاست. برای مثال در ساختن بناهای مذهبی معاصر بکارگیری گنبد و گلدسته و قوسهای جناغی به عنوان یک اصل مطرح است چنانکه خارج از آن نمی توان بنای مذهبی ای را تصور کرد. با تعمق در پیدایش این فرمها در معماری گذشته به نکات بسیار جالب توجهی دست خواهیم یافت. با اندکی مطالعه مشخص می شود که شکل گیری این فرمها در ساختمان بناهای مذهبی دقیقا بر مبنای توجه به محدودیتهای ساخت و پاسخ به نیازهای آن جامعه بوده است. بدین ترتیب که با ظهور اسلام نیاز به ساخت فضای عبادی بزرگ برای عبادت جمعی افراد جامعه احساس می شود. تراکم جمعیت فضای وسیع، یکدست و مرتفع می طلبد. از آنجایکه در اغلب مناطق ایران چوب به میزان کافی یافت نمی شود برای اجرای چنین سقفی به ابداع گنبد دست زدند که با مصالح بومی قابل اجراست. همچنین فرم نعل درگاه ها و ایوانهای ورودی و وجود گلدسته ها با توجه به محدودیتهای سازه ای به این شکل ایجاد شده اند و این عین سنت معماری است. اکنون با مراجعه به زمان حال با تکنولوژی های سازه ای بسیار پیشرفته ای مواجه می شویم که هرگز چنین محدودیتهایی را ندارندو به کارگیری آنها به مراتب انرژی و مصالح ساخت کمتری مصرف می کنند. دراین شرایط سنت حکم می کند ضمن ارائه ی کیفیت مورد نیاز این فضاها، در برابر محدودیتهایی که دیگر وجود ندارد راحت ترین و ارگانیک ترین راه حل را انتخاب می کنیم. این در حالیست که اجرای گنبد با تیر آهن های خم شده بر فراز خرپاهایی که می توانند برای سقف کافی باشند عین اتلاف انرژی ساخت و مصالح است. در این موارد غالبا با توجیحاتی نظیر نمادگرایی و رفع مشکل خوانایی شهری در شهرهای امروز از سوی معماران مواجه می شویم که از نظر سنت حرفی به جاست اما راه حل ارائه شده برای آن بخش وسیعی از قواعدسنت را نادیده می گیرد و نیاز به بازنگری اساسی دارد. معماری سنتی، معماری برخاسته از سنت است و نه صرفا معماری مربوط به گذشته و اگر معماری گذشتگان مورد ستایش و اصیل است بدلیل احترام وتوجه بی چون و چرای آن به سنت و قواعد آنست. امروز اگر ایجاد معماری قابل ستایش هدف این تلاشهای تئوریک و عملی است باید دانست که با تکرار فرم و ایده های معماری گذشتگان نه تنها به معماری قابل ستایش دست نمی یابیم که اگر این تکرارها بر خلاف سنت و منطق ارگانیک حاکم بر آن باشد، نوعیمعماری بی مایه، غیر اصیل و بی اعتبار را ارائه کرده ایم.
نتيجه گيري
براي داشتن كي معماري پايدار و اساس مند، پايه ريزي كي مباني تئور كي كافي نيست بلكه معماري برخواسته از بطن جامعه است كه به اجرا خواهد رسيد و در تاريخ معماري بعنوان برهه اي از زمان ثبت خواهد شد. آنچه بستر نامرئي اين نوع معماري را مي سازد، “ سنت” به معناي اصیل و فراگیر آنست. منظور از واژه ی “ سنت” مجموعه ی قواعد و اصولی است که به گونه ای سیستماتیک در کنار هم قرار گرفته اند و با داشتن منطق ارگانیک، ب یزمان و بی مکان است. اصول و قواعد سنت مفاهیمی کلی و فراگیر هستند و هرگز به اجزا و ریز موضوعات خاص یک منطقه یا مرسوم در یک عصر اشاره نمی کند. بنابر این توصیف از سنت، معماری سنتی نوعی معماری اصیل، پایدار و معتبر است که بر اساس قواعد سنت شکل گرفته است. این نوع معماری با منطقی ارگانیک در تطابقی کامل با ذات جسم و روح انسان است و در طول زمان و در طی مکان از اعتبار  آن کاسته نمی شود و شیوه های پایدار و ماندگار برای ساخت ساختمان هاست. این معماری را نمی توان در قالب هیچ سبک یا جنبشی گنجاند، بلکه تنها میتوان به کمک واژگانی چون معماری انسان گرا، معماری پایدار و معماری برخاسته از بطن جامعه، آنرا توصیف و تشریح کرد . دو مورد از این مجموعه قواعد و اصول از اهمیت ویژه ای برخوردارند و به جرات میتوان گفت بخش عمده ی سنت معماری توجه به همین دو نکته است. یکی پاسخ به نیازها و دیگری توجه به محدودیتها و استفاده صحیح و سودمند از فرصت ها(پتانسیل ها).
لازم به یادآوری است که صرف توجه به محدودیت ها و رفع آنها سنت معماری است و بکارگیری راه حل ارائه شده برای برطرف کردن یک محدودیت در یک برهه از زمان یا مکان خاص در زمان و مکان دیگر الزاما مطابق با سنت معماری نیست بلکه ممکن است ناشی از برداشتی سطحی از معماری سنتی باشد. نکته ی دیگر در نقد و بررسی معماری معاصر استفاده ی نمادگونه از فرم های معماری گذشته است که در پی هدف ایجاد معماری قابل ستایش و مساعد برای بناهای مذهبی به کار می رود. ازآنجایی که این فرم ها نیز زاده ی رفع محدودیتی در زمان خود بوده اند و اکنون به مدد تکنولوژی روز از ایجاد چنین فرم هایی بی نیاز است، می توان نتیجه گرفت این تقلید عین به عین فرمها بدون وجود ریشه ی پیدایش آنها کاری خلاف منطق سنت است ضمن اینکه منجر به صرف انرژی و مصالح در مسیری بیهوده می شود. بنابراین اساس كي معماري حضوري نامرئي است به نام “ سنت” آن، و سنت هر معماري اي متشكل از مجموعه اي سيستمات كي از پاسخ به نيازها و رفع كردن محدوديت هاست. بعبارت ديگر کالبد یک معماري اصیل، بيانگر نيازها وتجربه محدوديت هايي است كه مردمان آن معماري در زمان و مكان خود با آنها دست به گريبان بوده اند.
منابع و مأخذ
1.زوي، برونو ) 1376 ( ) چگونه به معماري بنگريم( تهران، كتاب
امروز
2.مجتبي پور، رسول) 1387 () سرشت معماري( تهران، نقش
خورشيد.
3.معماريان، غلامحسين،) 1386 ( )آشنايي با معماري مسكوني
ايران گونه شناسي درونگرا( تهران، سروش دانش.،چاپ يازدهم
4.معماريان، غلامحسين) 1384 () سيري در مباني نظري
معماري( تهران، سروش دانش.
5.معماريان، غلامحسين) 1371 ()آشنايي با معماري مسكوني
ايران گونه شناسي برونگرا( تهران، دانشگاه علم و صنعت
ايران،چاپ چهارم.
6.نقره كار، عبدالحميد) 1386 () جزوة درسي “ حكمت هنر
اسلامي” (تهران، دانشگاه علم و صنعت ايران.

E.Zend بازدید : 1317 شنبه 18 مهر 1394 زمان : نظرات (0)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت در سال 1393 با هدف پیشبرد آموزش و بالا بردن سطح آگاهی و توان علمی دوستان در زمینه معماری راه اندازی گردیده. امیدواریم بتوانیم گامی کوچک اما موثر برای دانشجویان و اساتید محترم برداریم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات
    آمار سایت
  • کل مطالب : 926
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 74
  • آی پی امروز : 421
  • آی پی دیروز : 153
  • بازدید امروز : 2,255
  • باردید دیروز : 336
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 2,591
  • بازدید ماه : 4,079
  • بازدید سال : 66,043
  • بازدید کلی : 2,216,984