به پلان مذکور توجه کنید؛ چهار فضای این خانه فقط وقتی کارکرد دارد که چهار فضای اصلی(شکل5) فضاهایی نیمهباز باشند این فضاهای نیمه باز همان ایوان است که میشناسیم حالا فضاهای بسته یعنی یکسری مربع 9 قسمتی دیگر به واسطه این فضاها به حیاط متصل میشود فضایی آشنا را شکل میدهند. این همان الگوی چهار صفه است که نه الگوی فضایی بلکه الگوی استقرار فضا میباشند. چهار ایوان به یک حیاط که اگر بنا کوچک باشد روی حیاط هم میتوان گنبدی را سوار کرد. بنابراین اولین الگوی ساختمان مسکونی به همین سادگی طراحی میگردد و به دلیل امکان برونگرا بودن معمولا در مرکز باغ یا زمین ساخته میشود، پس اضلاع منظم و بدون نقصی اجرا میگردد. این فضا را میتوان با گنبد و بدون گنبد در شهرهای تاریخیمان پیدا کنیم. این الگو که از بنیادیترین الگوهای خانهسازی است در شکلگیری خانههای روستایی تا کاخ شاهان نقش داشته است.
اما مسئله ارتباط مستقیم به حیاط مسئله مهمی است در اینجا به فضای ارتباطی توجه میکنیم فضایی که ارتباط ورودی با حیاط و ارتباط هر فضا با فضای کناری را برقرار میکند اگرچه انعکاس آن در نمای حیاط تاثیر درجه اولی ندارد اما مهمترین تاثیر را در تحول و گسترش الگوهای فضایی معماری از خود برجای گذاشته است. بدیهی است که ارتباط ورودی به حیاط از محور اصلی حیاط انجام نمیشود و بهتر است فضاهای اصلی بر روی محورهای حیاط قرار گیرند. پس بهترین محل قرارگیری فضای ارتباطی در گوشهها است و در این صورت، به صورت متقارن و در تعداد زوج در هر وجه حیاط و در دو طرف هر فضا شکل میگیرد.
اما آیا این مقدار ورودی در همه موارد لازم است. البته در اکثر موارد جواب آن مثبت است. ولی برخی از این راهروها میتواند وجود نداشته باشد. در این صورت عرض حیاط که با اضافه شدن راهرو به پنج مدول گسترش پیدا کرده، توانایی پذیرش فضای جدید را پیدا میکند. این فضا یک مستطیل است به عرض 3 مدول و طول 5 مدول که از این پس تقسیم پنجتایی نامیده میشود. پنج دری یکی از حالات الگوی تقسیم پنجتایی است به زبان سادهتر دو مدول در عرض به سه مدول فضای مبنای ما اضافه میشود و الگوی جدیدی شکل میگیرد. هنوز رد پای این اتفاق را در نمای برخی از بناهای تاریخی میتوان یافت. نمای پنج دری که سه تای وسط اندکی نزدیکتر شده و در نما تاکیدی بر آن انجام شده است.
با اضافه شدن یک فضا به طول سه مدول و عرض یک مدول به محور تقسیم پنجتایی الگوی جدید متولد میشود، که نام آشنای شکمدریده را با خود به همراه دارد. شکمدریده مستطیلی است به عرض پنج مدول که یکی از اضلاع طویلش از داخل عقبنشینی کرده اما در گوشه مربعی به طول یک مدول باقی میماند. این دو گوشه نه تنها مشکل این فضا نیست بلکه علت شکلگیری فضا است. اگروجه دریدگی به سمت حیاط باشد این دو فضا ورودیهای فضا هستند واگر به سمت مقابل باشد محل مناسبی است برای محل بادگیر ویا اتاق کوچکی که امروزه به آن کمن گفته میشود ودر گذشته نوعی پستو بوده است این فضا بسیار فاخر بوده وتحولی تحورآمیز در فضای الگوی معماری ایرانی است. چنین الگویی میتواند در حیاط نیز به کار گرفته شود.
در واقع شکمدریده همان مربع 9 قسمتی است که در سه وجه فضایی به عرض یک مدول به آن اضافه شده است.
اما همه دلایلی که موجب شکلگیری فضای شکمدریده شده در حالتی توأمان میتواند به شکلگیری فضایی کاملتر منجر شود که نام آن چلیپا یا صلیبی است.این هم ارتباط تعریف شده با حیاط وهم امکان ارتباط با بادگیر را دارا میباشد والبته امکان بسیار مناسبی را که در مبحث دیگری به آن خواهیم پرداخت فراهم میآورد.این فضا فاخرترین وکاملترین الگوی فضایی معماری ایرانی میباشد.
باید توجه داشت که چلیپا در واقع در هر جهت دارای چهار دیوار است ودر طراحی عرض این فضا را به علاوه با دیوارها از هر طرف میتوان 7 مدول درنظر گرفت که البته دو دیوار با فضای کناری به صورت مشترک اجرا میشود.
اما هنوز دو الگوی دیگر باقی مانده، اولی تقسیم دوتایی است چیزی که به نام دودری نیز نامیده میشود. این همان الگویی است که استاد پیرنیا به نیکی از آن یاد نکرده و آنرا منتسب به دوره قاجار دانسته ولی شاید بتوان رد آنرا در دورههای قبل نیز جستجو کرد و در مواردی در ترکیبهایی استثنایی در بناهای مسکونی و گاه غیرمسکونی به چشم میخورد. در واقع از فضای مبنای گفته شده یعنی تقسیم سهتایی اگر یکی کم شود تقسیم دوتایی شکل میگیرد در اینجا نیز محور حرکتی نقشی تاثیرگذار دارد. حیاطی را فرض کنید که در یک ضلعش سه تقسیم سهتایی وجود دارد. این ترکیب کاملاً رایج است.
حالا اگر نیاز به محور حرکتی باشد چه اتفاقی میافتد؟ دو حالت وجود دارد و هر دو منجر به تشکیل الگوی معماری ایرانی میشود. این الگو در بناهای بزرگ گاه جایگزین راهرو میشود، یعنی عرض راهروها 2مدول میشود که در آن صورت تختگاه نام میگیرد.
آخرین الگو هشتی است. هشتی در واقع به دو معنی است یکی معنی الگویی آن یعنیمربعی 9 قسمتی که گوشههای آن پخ خورده است که علاوه بر فضای ورودی الگوی ساخت تیمچهها، حیاطها و گاهی اتاقها قرار میگیرد. و دیگری صفت هر فضایی است که به عنوان فضای تقسیم در پشت در ورودی قرار میگیرد. اعم از اینکه مربع باشد یا مستطیل ولی چون اکثریت قریب به اتفاق این فضاها هشتی هستند به فضایی که چنین عملکردی دارد هشتی نیز میگویند.
به هر حال مراد ما فعلاً الگوی هشتی است. این مفهوم میتواند در یک تقسیم پنجتایی هم شکل گیرد و فرمی را بوجود بیاورد که نگینی نامیده میشود. در برخی موارد معماران بنا بر ویژگی طرح پخیها را کوچکتر کرده و تا نصف چهار ضلع دیگر میرسانند در آن صورت به آن هشت و نیم هشت میگویندبه هر حال هر سه اینها همان الگوی هشتی است.