۱ - مقررات سطح اشتغال بنا
برخی از ضوابط و مقررات مربوط به سطح اشغال ساختمان در ۶۰ درصد شمال ملک، موجب بروز مشکلاتی در نماهای شهری میگردند. در محورهای شرقی-غربی، نماهای ضلع شمالی محور، به دلیل رعایت این مقررات، پیوستگی نما را از دست میدهند چرا که فاصله بنا از خیابان و وجود حیاط در حد فاصل آنها، موجب میگردد که عابر پیاده صرفاً دیوار محوطه را به عنوان نما مشاهده کند و با نمای اصلی ارتباط برقرار نمیکند. ضمن اینکه معمولاً به نماسازی این دیوارها هم توجه نمیشود و هماهنگی آن با نمای ساختمان مد نظر قرار نمیگیرد. طبق این مقررات، این سطح اشغال به ساختمانهای مسکونی مربوط میشود و چنانچه کاربری آن عمومی باشد، ممکن است به میزان ۱۰۰ درصد سطح ملک برسد. در این صورت نمای اصلی در خیابان قابل مشاهده است.بنابراین در ضلع شمالی محورهای شرقی-غربی معمولاًچ ند نمای اصلی وجود دارد و بین آن ها یکسری دیوار محوطه که این پیوستگی را از بین بردهاند.
در محورهای شمالی-جنوبی نیز چنانچه کاربریها اکثراً مسکونی باشد، شاهد این ناپیوستگی هستیم. در بسیاری از موارد، طراح میتواند راهحلهای ابتکاری برای تأمین نور مناسب و حیاط قابل استفاده (بر خلاف حیاط خانههای جنوبی که در پشت واقع شده و عملاً غیر قابل استفاده میماند) ارائه کند، و این مقررات دست و پاگیر مانع آن میشود. در ادامه همین ضابطه رعایت پخ ۴۵ درجه به طول ۲ متر است که به طول ۶۰ درصد اضافه میشود و یکنواختی شدیدی در نماها ایجاد کرده است ولی خوشبخانه اخیراً سعی میشود که راهحلهای ابتکاری برای آن پیشنهاد گردد.
۲ - نورگیری پلکان
بر اساس مبحث ۴ مقررات ملی ساختمان پلکان بایستی از نور مستقیم استفاده کنند. با توجه به مشکلی که معمولاً در نورگری فضاهای داخلی ساختمان وجود دارد و فضاهای درجه یک در نورگیری دچار مشکل هستند این سوال مطرح میشود که چه دلیلی برای الزامی بودن نور طبیعی برای فضایی است که تنها چند ساعت در روز نیاز به روشنایی دارد؟ از طرفی این ضابطه نماهای ساختمانهای مسکونی را بسیار تحت تأثیر قرار داده است و معمولاً شاهد یک نورگیر عمودی به اندازه ارتفاع ساختمان هستیم که برای نورگیری پلکان در نظر گرفته میشود و هیچ تناسبی برا سایر اجزای نما از نظر ابعاد، تناسبات و … ندارد.
۳ -ارتفاع سقف
ارتفاع طبقات در ساختمانهای مسکونی معمولاً ثابت و بین ۳ تا ۴ متر در نظر گرفته میشود. اگر اختلاف ارتفاعی هم در نظر گرفته شود معمولاً به صورت سقف کاذب و در معماری داخلی پنهان میشود و معمولاً هیچ نمودی در نمای ساختمان ندارد. در نتیجه آن شاهد پنجرههای ردیفی در نمای ساختمان هستیم.
۴ - بازشوهای یکنواخت
بازشوها از نظر طراحی و همچنین ابعاد و اندازه معمولاً یکنواخت هستند؛ این در حالی است که در معماری قدیمی ما پنجرههای هر فضا متفاوت بوده است به عنوان مثال پنج دری برای اتاق مهمان یا سهدری برای فضاهای خودمانیتر در نظر گرفته میشده است.
۵ - پلان تیپ
لوکوروبوزیه در کتاب خود نما را اینطور تعریف میکند: «پلان از درون به بیرون سیر میکند؛ بیرون یا نما، نتیجه اندرون است». (لوکوروبوزیه، ۱۳۸۶: ۱۲). نماهای یکنواخت را میتوان نتیجه مستقیم پلانهای تیپ دانست. پلانهای تیپ را میتوان محصول ایده تولید انبوه در دوران مدرن دانست که بعدها شدیداً مورد نقد معمارانی چون رم کولهاس قرار گرفت.
۶ - عناصر استراکچرال
حذف تدریجی قاب در پارهای از ابنیه، تضعیف حس استراکچرال بنا را به دنبال داشته است. به گونهای که در پارهای از ابنیه اواخر دوران قاجار با سطوح صاف و دیوارههایی نشسته بر روی زمین روبرو هستیم بدون آنکه بتوان عناصر خاصی را القاء کننده نوعی حس باربری یافت.
استفاده از قاب، امکان ایجاد تنوع در اشکال فرعیتر را در عین حفظ پیوستگی نما فراهم مینماید و حذف آنها در صورت کوچکترین بیتوجهی، اغتشاش و بینظمی نما را در پی خواهد داشت. البته این را میتوان در نتیجه پیروزی رویه و سطحی در معماری مدرن دانست که استوارت اوین در کتابش که در مورد سیاست سبک است به آن اشاره میکند. وی این پوستههای جدید ناشناخته را عامل جدایی سازه از معماری میداند.
۷ - زمینه
با ورود معماری مدرن یکی از بزرگترین مسائلی که نادیده گرفته شد، زمینه طرح بود. مسئلهای که در نماهای امروز شهر تهران دیده میشود کاملاً مبین این موضوع است. نماهایی که بدون هیچ توجهی به بستر طرح به ساختمانهای اطراف خود دهنکجی میکنند. یک مسئله طراحی، زمانی حل میشود که ارتباط رضایتبخشی بین «نیازها»، «فرم» و «زمینه» ایجاد شود. نیاز برنامه یا خلاصه طراحی معمولاً دربرگیرندهی اطلاعاتی است مرتبط با نیازها و درخواست مشتری. زمینه هم به طراح کمک میکند تا مرزهای مسئله را تعیین کند و محدودیتها را در شمار گزینه های طراحی قابل دسترس قرار دهد. معماران با تجربه از این محدودیتها استقبال میکنند. زیرا به آنها کمک میکند تا توجه خود را روی گزینههای عملیتر متمرکز کنند. فرم نیز به عنوان سومین مجموعه از متغیرها تحت کنترل طراح است. طراح بعد از تعیین متغیرهای نیاز و زمینه، در اینجا میتواند به کارفرما کمک کند. ولی باید به یاد داشته باشد که مسئله طراحی در گرو و تفاهم بین نیاز، زمینه و فرم است. با توجه به آنکه به عنوان معرفیکننده هر ساختمانی است لزوم توجه به زمینه دوچندان خواهد بود و در اصل نقطه تلاقی معماری و شهرسازی است. البته مراد ما به هیچوجه طراحی نمای مشابه با ساختمانهای موجود نیست. بلکه طراحی متناسب با بستر طراحی است.